کد مطلب:228572 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:211

تا لحظه شهادت
یاسر خادم گوید: هنگامی كه میان ما و شهر طوس هفت منزل باقی مانده بود. ابوالحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام بیمار شد. چون به طوس رسیدیم، بیماری او شدت یافت. این شد كه چند روز در این شهر ماندیم و مأمون هر روز دوبار به دیدن او می آمد. چون آخرین روز زندگی او فرا رسید، ضعیف شده بود. وقتی آن حضرت نماز ظهر گزارد، به من گفت: ای یاسر! مردم چیزی نخوردند؟ گفتم: ای آقای من! با حالی كه تو داری، چه كس می خواهد چیزی بخورد؟! سپس نشستند و فرمودند: «سفره را حاضر كنید». و هیچ یك از خدم و حشم نماند، مگر اینكه آنان را بر سر آن سفره نشانید و به احوالپرسی یكایك آنان پرداخت. و چون غذا خوردند، فرمود: برای زنان خوراك بفرستید و چنین كردند. و چون از خوردن فارغ شدند، از هوش رفت. سپس زمان شهادت او فرا رسید و فریادها بلند شد. [1] .


[1] عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 241.